با گذشت نزدیک به سه هفته از اعتراضها و بهرغم سرکوبهای گسترده در حد به جا گذاشتن بیش از ۱۵۰ نفر (به نقل از سازمان حقوق بشر ایران)، هزاران مجروح و بازداشتی (بنا به آمارهای رسمی)، تجمعهای شبانه و روزانه در سراسر ایران همچنان ادامه دارد. حتی در روز ۱۱ مهر که علی خامنهای بعد از حمله ۱۰ مهر به دانشگاه صنعتی شریف، پیروزمندانه به صحنه آمد و اعتراضها و حمایتها را بیارزش خواند و بر سرکوب اصرار کرد، جوانان ایرانی در ۳۷ دانشگاه برای اعتراض به صحنه آمدند و همان بعدازظهر و همان شب باز معترضان در خیابانهای شهرهای مختلف حضور داشتند.
در این دو هفته، جوانان بارها یگان ویژه و نوپو و نیروی انتظامی را عقب راندند. نیروهای بسیج و سپاه کمتر با لباس فرم حضور داشتند و حکومت از به میدان فرستادن نیروهای سپاه با لباس رسمی ابا دارد. این امر میتواند سه علت داشته باشد:
۱- مقامها در باب موثر بودن آوردن نیروهای سپاه (قرارگاه ثارالله) مطمئن نیستند
۲- برای لشکرکشی در سراسر ایران نیروی کافی ندارند
۳- نیروها از این حضور سر باز زدهاند.
در این مدت، مقامهای سیاسی با اتکا بر گزارش مقامهای امنیتی و نظامی، بارها پایان اعتراضها را اعلام کردند اما همان شب معترضان دوباره به خیابان آمدند. این اعتراضها بر خلاف دورههای گذشته سرسختانهترند و ناهماهنگیها نشان میدهند که دستگاههای امنیتی و نظامی و مقامها سیاسی با هم در یک ارکستر نمینوازند.
حکومت در سال ۱۴۰۱، در مقایسه با اعتراضهای دهه ۷۰ در مشهد و اسلامشهر و اراک و قزوین، دو هفته بعد از سخنان خامنهای در نمازجمعه ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ و اعتراضهای آبان ۹۸، برای کشتار تاحدی محتاطانهتر رفتار کرد. در اعتراضهای آبان ۹۸، در همان هفته اول، حدود ۱۵۰۰ تن کشته شدند. علت را باید در پنج موضوع جستوجو کرد:
۱- سراسری بودن این جنبش در تمام استانها و شهرهای بزرگ و کوچک و حتی برخی روستاها (بر خلاف جنبش سبز) و لذا محدود کردن قدرت ماشین سرکوب در جابهجایی نیروها
۲- حضور پررنگ زنان که هزینه کشتار را بالاتر میبرد
۳- ریزش در رژیم بعد از قلعوقمع اصلاحطلبان و اعتدالیون دولت روحانی (بر خلاف جنبش دی ۱۳۹۶ که در آن، اصلاحطلبان از سرکوبها دفاع میکردند)
۴- زمینههای بسیار مستعد گستردهتر شدن اعتراضها به دلیل سراسری و همیشگی بودن سرکوبهای گشت ارشاد و نارضایتیهای اقتصادی و...
۵- اعتماد نداشتن مقامهای عالیرتبه به مقامهای دولتی در ایستادگی روی مواضع جاری (بر خلاف دولتهای قبلی که مقامها عمدتا از نسل انقلاب ۵۷ بودند)
رژیم علیرغم در اختیار داشتن نیروهای نایب خود (افغانها، پاکستانیها، لبنانیها و عراقیها) و انتقال بخشی از آنها به سیستان و بلوچستان (به گفته منابع بلوچ)، آنها را هنوز به خیابان نیاورده است. گفتمان ملی در این دوره آنچنان قدرتمند است که رژیم در استفاده از این نیروها دست نگاه داشته است.
فرایند سرکوب
به دلیل فقدان مسیری برای مصالحه حکومت و مردم و پرنشدنی بودن شکاف میان این دو، حکومت مسیری غیر از سرکوب نمیشناسد و مردم نیز راهی جز مقابله با ماشین سرکوب نمیبینند. در دو هفته اول اعتراضها، سرکوب حکومتی سه مرحله را طی کرد:
۱- تلاش برای بازپسگیری فضای عمومی
در سه تا پنج روز اول اعتراضها، خیابانها و میدانهای ایران به تصرف معترضان درآمدند؛ اما حکومتهای تمامیتخواه فضای عمومی را در انحصار خود میخواهند. آوردن نیروی انتظامی و یگان ویژه برای پراکنده کردن معترضان با کتک زدن و شلیک تیر ساچمهای و جنگی در میدانها و خیابانها و بازداشتهای گسترده همراه بود. در این مرحله، لباسشخصیها تحت عنوان «مدافع مردمی امنیت» (اعضای اطلاعات سپاه و بسیجیان) نیز حضور داشتند؛ معترضان نیروهای بسیج را نیز در برخی شهرها به عقب راندهاند.
۲- فرو نشاندن موج حمایت چهرههای شناختهشده در فضای مجازی
بازداشت و احضار گسترده ورزشکاران و هنرمندان و تهدید تلفنی آنها با همین هدف انجام شد. با اینکه علی خامنهای اعتراض چهرههای مشهور هنری و ورزشی را بیارزش خواند، بخش قابلتوجهی از تلاشهای نیروهای امنیتی و قضایی بر ساکت کردن این چهرهها از طریق احضار و بازداشت و ضبط گذرنامه و تهدید متمرکز بود.
۳- شوک درمانی
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
هنگامی که بازپسگیری فضای عمومی و مجازی موفق نباشد، نیروهای سرکوب به مرحله «تکان دادن» وارد میشوند. وارد شدن حکومت به فاز حمله به دانشگاه (در حمله به دانشگاه شریف در ۱۰ مهر ۱۴۰۱) و کهریزکی کردن بازداشتها (انتقال آنها به پادگان یگان امداد در افسریه و خود کهریزک) در مرکز ایران نمونههایی از این شوک درمانیاند؛ در مناطق حاشیهای ایران، شلیک مستقیم به سر و قلب نمازگزاران (به قول مولوی عبدالحمید) در زاهدان یادآور کشتار جوانان در نیزارهای ماهشهر است که آن هم نوعی وارد کردن شوک به معترضان است. در زاهدان، حداقل ۶۰ نفر در روز جمعه، ۸ مهر، کشته شدند. سه روز بعد هم با هلیکوپتر چند نفر را کشتند. مقامهای سازمان سرکوب و مسئولان بالایی آنها بر این اعتقاد بودند که این شوک شرایط را آرام خواهد کرد؛ اما چنین نشد.
ماشین سرکوب در دورههای قبل، سه مرحله ذکرشده را دنبال کرد و تا حدی هم موفق بود. بعد از آن هم حکومت با فراخواندن بسیجیان و روحانیون و خانوادههای آنها یک نمایش «مردمی» بودن برگزار میکرد و ماجرا خاتمه مییافت. حکومت در همین دو هفته سه بار برای گردهمایی حکومتی خیز برداشت اما موفق نبود.
اگر جنبش انقلابی موجود این مراحل را با حضور خیابانی، حمایت چهرههای سرشناس و پشت سر گذاشتن شوکها، پشت سر بگذارد، حکومت به مرحله چهارم یعنی تبلیغات سیاسی شدیدتر (تجزیهطلب خواندن معترضان و متهم کردن آنها به آتش زدن قرآن و مسجد از همه تریبونها) و تهدید و ارعاب و کشتار گستردهتر وارد میشود. این مرحله از جنبش در صورتی موفق میشود که معترضان به خانه و سر کار خود بازنگردند.
چهار نوع سرکوب دیگر در پیش رو
پس از رسوایی حمله لباس شخصیها با پشتیبانی نیروی انتظامی به دانشگاه شریف که ابعاد آن به طور مستقیم از رسانههای مجازی و تلویزیونهای خارج ایران پخش شد و حمله وحشیانه به دانشگاه تبریز در ۱۱ مهر (با ۳۰۰ بازداشتی و ۵۰ زخمی)، برنامهریزان ماشین سرکوب چهار روش محتمل را در پیش خواهند گرفت:
۱- یک کشتار جمعی گسترده در ملاعام تا به مخالفان و معترضان ناز شست نشان دهند. امکان تیراندازی از هلی کوپتر و پهپاد به مردم نیز وجود دارد. البته با آمدن دبیرستانیها به عرصه اعتراضها، نیروهای سرکوب کار سختی در پیش دارند؛ زیرا کشتار دانشآموزان آتش اعتراضها را شعلهورتر خواهد کرد.
۲- دزدی جسد نیکا شاکرمی و دفن او بدون حضور خانواده نشان میدهد که نیروهای سرکوب از تجمع افراد بر مزار کشتگان بهجد واهمه دارند. اگر اعتراضها ادامه پیدا کند، آنها احتمالا به مرحله آدمربایی، کشتن و غیب کردن اجساد وارد خواهند شد؛ بلایی که در ابتدای عمر رژیم سر برخی اعضای کمونیستها آوردند. این کار در موارد دیگری مثل جنبش سبز نیز به طور محدود انجام شد.
۳- شکستن و خرد کردن پاهای حسین رونقی پس از آنکه او با پای خود به زندان رفت، ظرفیت قساوت بخشی از سازمان سرکوب را به نمایش میگذارد. برخی از عوامل سازمان سرکوب این ظرفیت را دارند که مخالفان و معترضان را بازداشت کنند و پس از شکنجه بکشند و در بیابانها رها کنند (به سبک قتلهای زنجیرهای دهه ۷۰).
۴- بازداشتها تاکنون زیر ۱۰ هزار نفر بوده است. با تشدید جنبش، حکومت میزان بازداشتها را به دهها تا صد هزار نفر ارتقا خواهد داد. آزاد کردن حدود ۸۰ تا ۱۰۰ هزار زندانی در دوران همهگیری این فضا را برای حکومت در زندانها آماده کرده است. بازداشت در این محدوده نیز تیغ دولبه است و میتواند خانوادهها را به خیابان بیاورد. در این روش، خطر کهریزکی شدن بازداشتگاهها نیز وجود دارد.
البته ادامه حضور دانشجویان و دانشآموزان در اعتراضها که هیچ سازمان سرکوبی نمیتواند جمعیت ۱۶ میلیونی آنها را بهکلی خاموش کند و نیز حضور پرشمار مردم در خیابانها از این گونه حوادث جلوگیری خواهد کرد. در جنگ میان جامعه و دولت سرکوبگر، این جامعه نیست که حذف میشود.